همه شبها دستان پر از
خواهش و نیاز را به سوی
آسمان دراز می کنم چشمانم را
می بندم و با تمام احساس تو را
نجوا می کنم.همه شب کارم
همین شده که کنار پنجره اتاقم
بایستم و نظاره گر ستارگان
آسمان باشم و انتظار تو را بکشم.
مثل شب مثل شراب
تو پر از وسوسه ای
مثل شبنم واسه گل
عطش یک بوسه ای
ای غزل ای دلنواز
ای شروع قصه ساز
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
تو شدی قصه عشق
وقتی عاشقی نبود
تو سرآغاز منی
از همیشه تا هنوز
تو سرآغاز منی
مثل خورشید واسه روز
توی سایه های شب
تویی یک قطره نور
تویی سر پناه من
مثل یک کلبه دور
تویی مقصد واسه من
تو منو صدا بزن
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
تو شدی قصه عشق
وقتی عاشقی نبود
تو سرآغاز منی
از همیشه تا هنوز
تو سرآغاز منی
مثل خورشید واسه روز
واسه حرفای کتاب
تویی معنای جدید
واسه پرواز خیال
تو کبوتر سپید
تو مثل حادثه ی
شب دل سپردنی
تو همون قصه یک
نگاه و عاشق شدنی
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
تو شدی قصه عشق
وقتی عاشقی نبود
تو سرآغاز منی
از همیشه تا هنوز
تو سرآغاز منی
مثل خورشید واسه روز
یکی بود یکی نبود
تو شدی قصه عشق