پيام دوستان
+
آبشار ويکتوريا در زيمباوه
اين آبشار با ارتفاع 128 متر به استخر شيطان معروف است!
در دو ماه پاياني سال ميلادي مردم مي توانند
در نزديک ترين محل به لبه آبشار شنا کنند بدون اينکه به پايين پرتاب شوند!
آيا شما هم جرات شنا کردن در استخر شيطان را داريد؟
ناشناس.
91/6/20
آق منصور ! اولا اون قسمت که مثل دره هست آبشار هستش! بعد هم شما ظاهرا چشمهاتون ضعيفه ! اين آقا فرزندش رو بغل گرفته و داره پايين رو نشون ميده ! يعني دقيقا در حال تماشا کردن آبشار هستند !
+
شايد شنيدن اينکه کوچکترين کشور جهان فقط شش نفر جمعيت دارد مسخره باشد. مولوزيا کشوري در وسط نوادا است که بنيانگذار آن کوين باگ نام دارد. اين کشور شامل خانه کوين و چند مزرعه کوچک است که در مجموع 5/8 هکتار را شامل مي شود. جالب اينجاست که همه چيز اين کشور مستقل است. براي مثال داراي سيستم پستي مستقل، واحد پول مستقل و … است.
ناشناس.
91/6/20
براي ورود به اين کشور بايد پاسپورد ورود داشته باشيد که توسط کوين باگ صادر مي شود.
به نظر احمقانه مي آيد ولي در سال 1990 اين کشور وارد مرز بندي جهاني شده است و به عنوان يک کشور مستقل شناخته ميشود!!
گروه جرقه ايراني
91/3/1
گروه جرقه ايراني
91/3/1
اين مجله ي الكترونيكي افزون بر مقالات معتدد ، داراي بانك پرسش و پاسخي است كه بيش از 14000 پرسش و پاسخ دانشجويي را در خود جاي داده است. ضمناً در قسمت ارتباط با ما مي توانيد سوالات خود را درج و پاسخ آن را پس از چندي دريافت نماييد. اين سايت كنفرانس اينترنتي نيز دارد. البته الآن سايت با كمي مشكل فنّي مواجه مي باشد ؛ لذا اگر باز نشد بعداً مراجعه فرماييد!و امّا آدرس http://porseman.org/
خانه ي خانواده
91/2/15
گروه جرقه ايراني
90/10/14
بدين صورت که شما کد مربوطه را در وبلاگتان قرار مي دهيد و پس از آن هر کدام از کاربران توييتر ايراني بعد از بازديد از وبلاگتان، مي توانند با کليک کردن روي آن، مطلبتان را در شبکه منتشر نمايند؛ با اين کار تعداد بازديدهاي وبلاگتان افزايش مي يابد و همچنين تعداد قابل توجهي لينک خارجي به وبلاگتان داده مي شود که باعث ترفيع رتبه وبلاگتان در موتورهاي جستجو مي شود.
+
دوستان شب همه تون خوش. خوب بخوابيد. من رفتم. يا علي
گروه جرقه ايراني
90/10/14
+
دوستان براي رهايي تمام مسلمانان و به خصوص شيعيان بحرين خواندن دعاي(جوش صغير) فراموش نشود.
گروه جرقه ايراني
90/10/14
اِلهى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ خآئِفا مَرْعُوبا مُشْفِقا وَجِلا هارِبا طَريدا مُنْجَحِرا فى مَضيقٍ وَمَخْبَاَةٍ مِنَ الْمَخابى قَدْ ضاقَتْ عَلَيْهِ الاْرْضُ بِرُحْبِها لايَجِدُ حيلَةً وَلا مَنْجى وَلا مَاْوى وَاَنَا فى اَمْنٍ وَطُمَاْنينَةٍ وَعافِيَةٍ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ فَلَكَ الْحَمْدُ
يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لايَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّاكِرينَ
يا در خون خويش زير سمها و لگدها غلطان گشته، جرعهآبى را آرزو مىكند، يا يك نگاه به اهل و فرزندش را تمّنا مىنمايد، امّا توانى بر آن را ندارد، و من از همه اينها در سلامت كاملم، تو را پس سپاس اى پروردگار تواناى شكستناپذير و بردبارى كه شتاب نورزى، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمتهايت از شاكران و در برابر عطاهايت از ذاكران قرار بده.
+
اين آفتاب مشرقي بي کسوف را/ اي ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را/ "لا تقربوا الصلوة..." مخوان و به هم مزن/ اين مستي به هم زده نظم صفوف را/ نقاره ها به رقص کشند اهل زهد را/ شاعر کند خيال تو هر فيلسوف را/ مي ترسم از صفاي حرم با خبر شود/ حاجي و نيمه کاره گذارد وقوف را/ اين واژه ها کم اند براي سرودنت/ بايد خودم دوباره بچينم حروف را/ روح القدس! بيا نفسي شاعري کنيم/ خورشيد چشم هاي امام رئوف را
گروه جرقه ايراني
90/10/14
+
با سلام و عرض پوزش از مزاحمت، من با مطالبي چند درباره ازدواج موقت به روز شدم. آغاز آن در ذيل آمده و تمام آن را درصورتي كه دوست داشتيد، در وبلاگ مطالعه فرماييد.
با تشكر
قلبي خواهان عشق
عاشق خدا شدن با معصيت خدا كردن سازگار نيست. نيز نمي توان عاشق خدا بود و بر معصيت خدا كردن خاموش بود. ترديدي نمي توان داشت كه يكي از شايع ترين معصيت ها از ناحيه فراهم نبودن بستر مناسب براي ارضاي غريزه جنسي است.
در پي پست قبلي كه در آن از تعدد زوجات سخن رفت، مناسب ديده شد، در اين پست از ازدواج موقت كه آن نيز يك امر اضطراري و براي آدم هاي استثنائي است، سخن گفته شود.
در زمينه ازدواج موقت نكات چندي در خور توجه است:
ميراب عطش
90/10/10
+
يا رب از فرط گنه نامه سياهم چه كنم/ گر نبخشى ز ره لطف گناهم چه كنم / بسته گرديده زهر سو به رُخم راه نجات / ندهى گر تو در اين معركه راهم چه كنم / جز تو ما را نبود پشت و پناهى به جهان/ بى پناهم ندهى گر تو پناهم چه كنم/ يوسف افتاد بچاه از اثر بى گنهى/ من ز فرط گنه افتاده به چاهم چه كنم/ بخشش و لطف تو پاينده تر از كوه بود/ من كه ناچيزتر از يك پَرِ كاهم چه كنم/...
هادي قمي
90/1/1
به هدف گر نخورد تير دعايم هيهات/ به اثر گر نرسد شعله آهم چه كنم/ سايه لطف تو از لطف اگر روز معاد/ نشود شامل احوال تباهم چه كنم/ كس به روى من «ژوليده» نگاهى نكند/ نكنى گر تو هم از مهر نگاهم چه كنم
گوشم کر شد من از صدا مي ترسم/ از اين همه حرف و ماجرا مي ترسم/ انگار که از خواب بدي پا شده ام/ بايد بغلم کني خدا مي ترسم